ترجمه قرآن كريم به زبان روسي از سابلوكوف تا پوروخووا

پدیدآورعماد‌الدین حاتم

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 4503 بازدید
ترجمه قرآن كريم به زبان روسي از سابلوكوف تا پوروخووا1

دكتر عماد الدين حاتم
زبان روسي يكي از زبان‏هايي است كه در مناطق گسترده‏اي از كره زمين انتشار دارد و ازميراث ادبي و فكري اصيل و ماندگاري برخوردار است و آثار فكري و ادبي بسياري، از زبان‏هاي مختلف دنيا به اين زبان ترجمه شده است و اهل اين زبان افتخار مي‏كنند كه زبان آنها تا اين اواخر رتبه اول را در نشر كتاب داشته و هيچ زباني هم‏سنگ آن نبوده است، جز اين كه در دوره حاكميت شوروي، با وجود ترجمه‏هاي بسياري از قرآن كريم به زبان روسي، مؤسّسه‏هاي مطبوعاتي طبع و نشر قرآن را متوقف كردند و در همان حال زمينه نشر كتاب‏هايي كه بر ضد قرآن و دين اسلام بود، به طور گسترده‏اي فراهم شد. اين كتاب‏ها موضع‏گيري خصمانه شديدي در برابر اسلام داشتند و چهره واقعي قرآن را دگرگون مي‏نمودند.
ما اكنون در صدد آن نيستيم كه انگيزه‏هاي اين كار را بررسي كنيم؛ تنها به اختصار مي‏گوييم كه اين عمل از ايدئولوژي جديدي نشأت گرفته بود كه اتحاد شوروي در تفسيري كه از جهان واقع و از تاريخ انساني داشت آن را اعلام كرده و بر اساس آن در برابر اديان اعلام جنگ داده بود، و ميدان اين جنگ، تعليم و تربيت و انديشه و دستگاه‏هاي فرهنگي و ارتباطي بود كه طبعا اسلام و مسلمانان سهم بيشتري از اين حمله داشتند. جنگ بر ضد اسلام همراه با كوشش فراواني بود كه مي‏خواست حتي سابقه تاريخي مسلمانان را هم نابود كند؛ مسلماناني كه حتي از اعلام موجوديت خود و از ايجاد رابطه با ملت‏هاي مسلمان ديگر محروم بودند.
البته اين كار به يك نتيجه دو بُعدي منجر شد، زيرا از يك سو حقايق با پرده‏هاي ضخيمي از تحريف و گمراه‏سازي پوشيده شد، و از سوي ديگر، در دل‏هاي مسلمانان و ديگران كه عطش آشنايي درست با اسلام را داشتند، علاقه به كشف حقيقت بيشتر شد و آتش آن شعله كشيد. هنوز روزهاي تحصيل در دانشگاه را به خاطر داريم كه علاقه شديد برادران دانشجوي مسلمان خود را مي‏ديديم كه از ما مي‏خواستند نسخه‏اي از قرآن كريم را به آنان هديه كنيم، هر چند به زبان عربي باشد، كه طبعا با آن آشنايي نداشتند و حروف آن را نمي‏شناختند. اين اشتياق و حسرت پس از شكست ايدئولوژي سابق و فروپاشي اتحاد شوروي و روشن‏شدن بسياري از واقعيت‏هاي دردناك كه زماني طولاني بر روي آنها پرده كشيده شده بود، بيشتر شد، و ترجمه معاني قرآن كريم به زبان روسي و قرائت قرآن به زبان اصلي آن، آرزوي قلبي ميليون‏ها نفر گرديد. اين گروه‏ها منحصر به مسلمانان اتحاد شوروي سابق نيستند، بلكه شامل روس‏ها و ملل اسلاو و دولت‏هاي اردوگاه سابق سوسياليسم و ميليون‏ها نفر از كساني كه زبان روسي را ياد گرفته‏اند نيز مي‏شود. در واقع كساني كه از اين كار مهم بهره مي‏برند به حدود يك ميليارد نفر مي‏رسند.

ترجمه‏هاي روسي معاني قرآن كريم

پس از اين مقدمه، شايد عجيب به نظر آيد كه بگوييم قرآن كريم در گذشته نُه بار به زبان روسي ترجمه شده است. شايد كمتر زبان بيگانه‏اي را پيدا كنيم كه مانند زبان روسي، قرآن بارها به آن زبان ترجمه شده باشد. اين فراواني ترجمه‏ها مربوط به تاريخ و جغرافياي روسيه است؛ زيرا روسيه از نظر پيوستگي با سرزمين‏هاي اسلامي از شرق و جنوب، از تمام كشورهاي اروپايي پيش‏تر است، و مدت‏ها حاكمان مسلمان در سرزمين روسيه حكومت كرده‏اند، و طبيعي است كه روسيه چه به صورت صلح و چه به صورت جنگ، روابط گسترده‏اي با مسلمانان داشته باشد. همين امر نيز سبب شده است كه روس‏ها از دير باز به بررسي اسلام علاقه پيدا كنند.
نخستين تصوراتي كه روس‏ها از جهان اسلام پيدا كردند، مربوط به قرن دهم ميلادي و از رهگذر منابع بيزانسي بود كه در آنها تصويرهاي آشفته و گوناگوني از جهان اسلام به دست داده شده است. اين تصورات را جهانگردان، بازرگانان، نمايندگان سياسي و حجّاجي كه به سرزمين‏هاي ما سفر كردند تكميل نمودند و اطلاعات دقيق‏تر و مطمئن‏تري در اختيار آنان گذاشتند.
مي‏دانيم كه رهايي روسيه از حكومت زرين اسلامي حاصل وحدت اقوام روس بود كه باعث پيشروي آنان در شرق و جنوب اسلامي گرديد، به گونه‏اي كه امپراتوري روس از قرن پانزدهم به بعد سرزمين‏هاي وسيعي از اراضي اسلامي را تصرف كرد. مردم اين سرزمين‏ها قسمت مهمي از ساكنان روسيه قيصري را تشكيل مي‏دادند؛ همان تشكيلاتي كه لنين از آن به «زندان ملت‏ها» تعبير كرده است. اين همان چيزي بود كه روس‏ها را وادار كرد كه به عنوان يك ضرورت حكومتي با قرآن كريم بيشتر آشنا شوند و روابط خود را با دولت‏هاي اسلامي توسعه و عمق بيشتري بخشند؛ و اين بعد از آن بود كه روسيه پس از پطر كبير به مصاف دولت‏هاي بزرگ اروپايي رفت و سرانجام تلاش كرد كه پس از فروپاشي دولت عثماني، در تقسيم تركه اين «مرد بيمار» شركت كند. به دنبال آن، مدارس روسي در كشورهاي اسلامي فلسطين و سوريه و لبنان تأسيس شد، و روابط خاصي به وجود آمد كه باعث اهميت‏دادن آنها به اسلام و مسلمين و افتتاح آموزشگاه‏هاي شرقي و به خصوص عربي در دانشگاه‏ها و اهتمام به ترجمه مكرر قرآن كريم به زبان روسي گرديد.
اكنون مراحل مهمي را كه تاريخ بررسي‏هاي اسلامي در روسيه و ترجمه معاني قرآن كريم داشته در زير بيان مي‏كنيم.2
در خلال قرون پانزدهم تا هفدهم ميلادي تلاش‏هايي براي ترجمه قرآن به زبان بلوروسي جهت تاتارهاي مسلمان كه زبان اصلي خود را فراموش كرده بودند و به زبان بلوروسي سخن مي‏گفتند به عمل آمد. در دانشگاه پترزبورگ نسخه‏هايي خطي از قرآن كريم وجود دارد كه به زبان عربي همراه با ترجمه به زبان بلوروسي است و با حروف عربي نوشته شده است.

نخستين ترجمه روسي قرآن

پطر كبير (كه در خلال سال‏هاي 1689 ـ 1725 حكومت كرد) مدرسه‏اي جهت آشنايي با زبان‏هاي شرقي تأسيس كرد، و در عهد او نخستين ترجمه كامل قرآن صورت گرفت كه در سال 1716 در پترزبورگ چاپ شد. اين ترجمه را دانشمند بزرگ روسي پتر پوسنيكوف انجام داد.

دومين ترجمه

در همان سال (1716)، پس از گذشت چند ماه از انتشار ترجمه پوسنيكوف، ترجمه ديگري از قرآن كريم به زبان روسي انجام گرفت كه هرگز منتشر نشد و نسخه خطي آن در آغاز قرن بيستم به دست آمد.
در سال 1787 چاپخانه آكادمي علوم در پترزبورگ متن عربي قرآن را به صورت كامل چاپ كرد كه از لحاظ دقت و زيبايي بر تمام چاپ‏هاي ديگر برتري داشت. اين قرآن در سال‏هاي 1789، 1790، 1793، 1796 و 1798 نيز تجديد چاپ شد. حروف مخصوص حروفچيني اين قرآن در پترزبورگ براي همين منظور ساخته شده بود.
در سال 1800 چاپخانه قازان كه كتاب‏هاي اسلامي را چاپ مي‏كرد، به چاپ نسخه‏اي از قرآن مبادرت ورزيد، و تا سال 1859 حدود 83200 نسخه از قرآن را منتشر ساخت. اين چاپ از روي نسخه قبلي بود كه در شبه جزيره كريمه و تركيه و مصر و هندوستان از روي آن نسخه‏برداري شده بود.

سومين ترجمه

در سال 1790 سومين ترجمه روسي قرآن به قلم اديب بزرگ روسي ميخائيل وروكين (1723 ـ 1795) منتشر شد. او مدير مدارس ابتدايي و متوسطه قازان بود و در اين مدارس آموزش زبان‏هاي شرقي را نيز وارد كرده بود. اين ترجمه، نظر اديبان بزرگ روسي را به زيبايي‏هاي بلاغي خود جلب كرد، و پوشكين قصيده معروف خود درباره قرآن را بر اساس آن نوشت و 23 آيه از قرآن را در آن به شعر درآورد.

چهارمين ترجمه

در سال 1792، در شهر پترزبورگ، چهارمين ترجمه قرآن به زبان روسي منتشر شد كه كار الكسي كلماكوف بود.

پنجمين ترجمه

در سال 1864، ترجمه ايوان نيكلايف منتشر شد. اين ترجمه در طول قرن نوزدهم رواج بسيار داشت و طي نيم قرن، پنج بار تجديد چاپ شد (سال‏هاي 1864، 1865، 1876، 1880، 1901).

ششمين ترجمه

در سال 1871، ترجمه دميتري بوگوسلاوسكي (1826 ـ 1893) كه مستقيما از زبان عربي ترجمه شده بود، به انجام رسيد. بوگوسلاوسكي دانشمندي بزرگ بود وبه خوبي از زبان عربي اطلاع داشت. ترجمه او از لحاظ دقت و سطح ادبي، امتياز يافت. اين ترجمه كه تحسين مترجماني همچون ويكتور روزن و ايگناتي كراچكوفسكي را برانگيخته بود، هرگز چاپ نشد، زيرا ترجمه ديگري كه هفتمين ترجمه به شمار مي‏آمد به جاي آن به چاپ رسيد.

هفتمين ترجمه

اين ترجمه در سال 1878 در قازان به قلم گوردي سابلوكوف انتشار يافت. انتشار اين ترجمه سبب شد كه ترجمه بوگوسلاوسكي چاپ نشود.
سابلوكوف قرآن را از روي متن عربي آن ترجمه كرد. او ساليان دراز از زندگي خود را در راه انجام اين كار بزرگ صرف كرد و در هفتاد و چهار سالگي از آن فارغ شد. اين ترجمه كه پس از درگذشت او در سال‏هاي 1894 و 1907 تجديد چاپ شد از بهترين ترجمه‏هاي چاپ‏شده قرآن به زبان روسي است.
در سال 1905، چاپ مصوري از مصحف معروف سمرقند كه به خط كوفي نوشته شده بود و مشهور به مصحف عثمان بود، منتشر شد.
در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، تحقيقات مهمي از سوي عرب‏شناسان روسي درباره اسلام و قرآن به عمل آمد؛ از جمله اين افراد ويكتور روزن، وينالي گيرگاس، واسيلي بارتولد، ايگناتي كراچكوفسكي، الكساندر اشميت، آگافانگل كريمسكي و ديگران بودند؛ و در پترزبورگ، قازان، اُرنبورگ، باكو، تفليس، تميرخان، شورا، باغچه‏سراي و تاشكند چاپخانه‏هايي وجود داشت كه از حروف عربي استفاده مي‏كردند. در سال 1911، موسي بيگُف قرآن را به زبان تاتاري ترجمه كرد كه به علت مخالفت علماي مسلمان چاپ نشد، ولي بعدها در سال 1914 به وسيله محمد كامل تحفة اللّه‏ همراه با متن عربي قرآن چاپ شد.
از آن به بعد قرآن به طور مكرر با حروف عربي چاپ شد، كه از جمله آنها قرآني بود كه در شهر اوفا در سال‏هاي 1927 ، 1956 به چاپ رسيد، و نيز قرآني كه در تاشكند در سال 1960 چاپ شد.
از اوايل قرن بيستم كارهاي ايگناتي كراچكوفسكي درباره قرآن شروع شد. او در سال 1911 مقاله‏اي درباره تصحيح قرائت كلمه «برأ» در چاپ فلوگل كه در سال 1858 در لايپزيك به چاپ رسيده بود منتشر كرد، و در سال‏هاي 1915 و 1916 نخستين سخنراني خود را درباره قرآن در دانشكده زبان‏هاي شرقي دانشگاه پترزبورگ ايراد كرد. در سال‏هاي 1922 ـ 1925 نيز تحقيقات خود را كه مربوط به تاريخ ترجمه‏هاي قرآن در قرن‏هاي 15 ـ 17 به زبان بلوروسي و لهستاني در ميان تاتارهاي ليتواني بود، منتشر ساخت.
در سال 1920 مقاله كراچكوفسكي درباره واژه «نجم» در قرآن، منتشر شد. وي در سال‏هاي 1924 و 1940 بحث‏هايي را درباره ترجمه‏اي ناشناخته كه بوگوسلاوسكي آن را انجام داده بود منتشر ساخت.
در سال 1919، كراچكوفسكي از تهيه يك ترجمه روسي از كل قرآن خبر داد، و در پاييز سال 1921 آن را شروع كرد، و سلسله سخنراني‏هايي را درباره قرآن ايراد نمود كه تا پايان عمرش ادامه داشت.
در سال 1930 و پس از نه سال از آغاز كار، كراچكوفسكي ترجمه‏اي از قرآن كريم را انجام داد و سپس به مراجعه و تصحيح آن پرداخت و بقيه عمرش را بر سر آن صرف كرد.

هشتمين ترجمه

در سال 1962 ترجمه ايگناتي كراچكوفسكي منتشر گرديد.

نُهمين ترجمه

در سال 1997، چاپ سوم ترجمه پوروخووا منتشر شد. البته ما از چاپ اول آن اطلاع دقيقي در اختيار نداريم.
از آن جا كه ارتباط من با جريان فرهنگي در روسيه برقرار نيست، آگاهي من درباره رواج يا چاپ و نشر اين ترجمه، منحصر به مطالبي است كه اداره اوقاف و شئون اسلامي دبي آن را منتشر كرده و در شماره پنجم مجله الاتحاد (17/7/1997) در ابوظبي چاپ شده است. سپس مقاله‏اي را خواندم كه پس از آن به وسيله احمد الخميسي خبرنگار مجله الاتحاد در مسكو تهيه شده بود و در تاريخ جمعه 8 اوت 1997 با عنوان «ترجمه معاني قرآن، سودجويي يا انجام رسالت؟ پوروخووا از اوقاف صدهزار دلار مي‏خواهد» به چاپ رسيده بود. در اين مقاله نظرات گروهي از دانشمندان متخصص در زبان‏هاي عربي و روسي منعكس شده است كه همگي از اين ترجمه انتقاد كرده و از جمله گفته‏اند: پوروخووا اين ترجمه را از روي ترجمه انگليسي انجام داده و نه عربي، و در آن شواهدي وجود دارد كه نشان مي‏دهد او تسلط كاملي به زبان انگليسي و روسي هم نداشته است.
بعضي از منتقدان اين ترجمه گفته‏اند: «اين ترجمه با قرآن كريم مطابقت ندارد»، و بعضي گفته‏اند: «ترجمه مطابق اصل نيست و پر از خطاها و لغزش‏هاست و به صورت ترجمه ركيك شعري است، به خصوص اين‏كه پوروخووا به عنوان يك شاعر شناخته نشده است تا بتواند ترجمه‏اي شعرگونه پديد آورد؛ بگذريم از اين كه ترجمه شعر گونه قرآن روا نيست».
در مجله نامبرده نمونه‏هايي از خطاهاي فاحشي آورده شده كه بعضي از دانشمندان آنها را در مورد اين ترجمه مطرح كرده‏اند، و بعضي از آنان به عبارتي كه پوروخووا از مونتگمري وات خاورشناس انگليسي درباره حضرت محمد(ص) نقل كرده و سخني نكوهش آميز در شكل مدح است، خرده گرفته‏اند، و يا كار پوروخووا را كه خود را مؤلف قلمداد كرده و روي كتاب نوشته است:« جميع حقوق چاپ و نسخه برداري و عكس برداري اين چاپ مخصوص مؤلف است»، مورد اشكال قرارداده‏اند. همان‏گونه كه موضع مجله ايزويستيا را درباره پوروخووا نكوهش كرده‏اند كه در مصاحبه‏اي كه با او انجام داده، وي را بانوي دوم اسلام پس از خديجه كه به رسول خدا ايمان آورد، معرفي نموده است. به هر حال مجله الاتحاد كار درستي كرده آن جا كه پرسيده است: آيا ترجمه قرآن كريم منبعي براي سود جويي است يا انجام رسالت است؟ و اما سخني كه بر ضد اداره اوقاف عنوان مي‏شود، همان است كه در پايان آن مقاله آمده است؛ به اين بيان كه ترجمه مزبور پس از اظهار نظرهايي كه دانشمندان متخصص در اين باره كرده‏اند، متروك است. اين گونه بود كه ترجمه مزبور از آغاز پيدايي، مورد ارزيابي علمي قرار گرفت، و آنچه در مجله الاتحاد آمده بود براي نفي اين توجه كافي بود، جز اين كه مقاله ياد شده در همان حال ما را براي تحقيق بيشتر برانگيخت، زيرا باور كردن تمام آنچه در آن مقاله آمده بود دشوار مي‏نمود؛ تا اين كه چاپ سوم اين ترجمه و دو ترجمه سابلوكوف و كراچكوفسكي به دست ما رسيد. نخستين چيزي كه ناگهان با آن رو به رو شديم اين بود كه چاپ سوم ترجمه همان خطاهايي را كه منتقدان به آن اشاره كرده بودند در برداشت، به خصوص درباره واوهاي قسم كه دربعضي از سوره‏ها آمده است. اين واوها قصه‏اي دارند كه خلاصه آن چنان كه در آن مقاله آمده اين است: «هر واو قسمي كه در قرآن آمده، مانند سوره «الشمس» و «الضحي»، نزد پوروخووا به يك چيز بي‏معنايي تبديل شده است، زيرا او از انگليسي ترجمه تحت اللفظي كرده وچون معادل واو قسم در انگليسي In sain of مي‏باشد، او با ترجمه تحت‏اللفظي اين عبارت به زبان روسي چيزي را نوشته است كه به معناي «قسم به آفتاب» نيست، بلكه به معناي «علامتي بر آفتاب» است. اين كار نشان دهنده ضعف مترجم در فهم هر دو زبان انگليسي و روسي است».
به هر حال چاپ اخير اين ترجمه اين گونه تعبيرها را در بر دارد: علامت آفتاب، علامت ماه، علامت روز و علامت شب! همچنين اين ترجمه، مقدمه مونتگمري وات را كه ناراحتي خوانندگان را برانگيخته است به همراه دارد. از سوي ديگر در صفحه پنجم اين چاپ چنين آمده است: «حقوق نقل و چاپ و اقتباس و نشر براي مؤلف محفوظ است.» و در بالاي آن نوشته است: اين ترجمه از سوي الازهر شريف و با موافقت وزارت شئون اسلامي و اوقاف دولت امارات عربي متحده به دريافت اجازه نايل شده است.
اين موارد سبب شد كه ما درباره اين ترجمه و آنچه به عنوان تفسير در صفحات آن آمده است بررسي بيشتري انجام بدهيم. البته هدف ما دخالت در اين كار و اظهار نظر پيرامون همه موضوعات نيست، چون وقتي موضوع از چهارچوب علمي خود خارج شود، به نوعي به ستيزه و درگيري‏هاي لفظي تبديل مي‏شود كه هيچ كس از آن پيروز بيرون نمي‏آيد. از چيزهايي كه ما را از اين كار منصرف مي‏كرد، پرسش ما درباره مشروعيت اين ترجمه و طبعا مشروعيت نقد آن بود؛ زيرا كسي كه عربي را نمي‏داند، چگونه به خود حق مي‏دهد كه معاني قرآن را ترجمه كند و حتي خودش را به عنوان مؤلف جا بزند؟! همين قدر مي‏گويم كه اين ترجمه جهتي جز جهت علمي دارد و به دنبال هدفي است كه مجله الاتحاد آن را كشف كرده است.
يكي ديگر از چيزهايي كه ما را از بررسي اين ترجمه منصرف مي‏كرد، حاشيه‏هاي فراوان و عجيبي بود كه به عنوان تفسير در اين ترجمه آمده و در آن نام تعدادي از متفكران و فلاسفه اروپايي ذكر شده است؛ در صورتي كه كتاب خدا از اين گونه سخن‏ها بي نياز است. يكي ديگر از عوامل بررسي نيز، توجه عموم نسبت به اين ترجمه بود.
ولي عوامل ديگري وجود داشت كه ما را به مشاركت وادار مي‏كرد، زيرا پيش از هر چيز اين كار مربوط به كتاب خداست، و ديگر اين كه اين ترجمه در شهر دمشق چاپ شده است ... مهم‏تر اين كه اين ترجمه موافقت الازهر شريف را با خود دارد. اخيرا مقرر شد كه در دانشگاه آل‏البيت، كنگره ترجمه‏هاي قرآن كريم به زبان‏هاي بيگانه منعقد شود، و اين دانشگاه صاحب اين ترجمه را موظف نمود كه مقاله‏اي درباره ترجمه‏هاي قرآن به زبان روسي و به خصوص ترجمه اخير بنويسد، چون اين ترجمه به طور وسيعي منتشر شده و نشانگر واقعيت‏هاي موجود در ترجمه‏هاي قرآن به زبان روسي است. آري به خاطر اين عوامل بود كه هر گونه ترديدي از ميان رفت.
از آن جا كه اين كار، كاري بس مهم است و پيش از ما نيز انتقاد كنندگان نظرات خود را درباره ترجمه بعضي از سوره‏هاي قرآن ابراز داشته‏اند، ما ترجيح داديم كه ده سوره اول قرآن را از فاتحه و بقره تا پايان سوره يونس در اين ترجمه بررسي كنيم و نظر خود را ارائه دهيم، بدان اميد كه ديگران توفيق يابند كه اين كار را تا پايان قرآن انجام دهند و نظر نهايي خود را درباره اين موضوع مهم ابراز دارند.
بررسي‏هاي ما در ارتباط با آنچه از اين ترجمه خوانده‏ايم در چند بخش خلاصه مي‏شود:
1 ـ بخش‏هايي از آيات قرآني ترجمه نشده است. از جمله:
ـ پايان آيه 186 سوره آل عمران: وان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور.
ـ پايان آيه 12 سوره نساء: غير مضار وصية من اللّه‏ و اللّه‏ عليم حليم.
ـ وسط آيه 54 سوره مائده: يجاهدون في‏سبيل اللّه‏.
ـ در آيه 60 سوره توبه يكي از موارد مصرف زكات را حذف كرده و اين در ضمن تصرفي است كه در متن به عمل آورده، به اين صورت:
آيه شريفه مي‏فرمايد: «انما الصّدقات للفقراء و المساكين و العاملين عليها و المؤلّفة قلوبهم و في الرّقاب و الغارمين و في سبيل اللّه‏ وابن السّبيل فريضة من اللّه‏ واللّه‏ عليم حكيم».
مترجم ياد شده آيه را چنين ترجمه كرده است:
«صدقات فقط براي فقراست و آنان كه نيازمندند و براي كساني كه بر تحصيل آن اشراف دارند و آنان كه دل‏هايشان ميل (به اسلام) دارد و براي آزاد ساختن (اسيران و بردگان) از بندگي (و براي كساني كه مفلس شده‏اند و نياز شديدي دارند) و كساني كه از راه دور آمده‏اند. اينها فريضه خداوند است و خداوند دانا به هر چيزي و حكيم است.»
در اين آيه «و في سبيل اللّه‏» ترجمه نشده است؛ اما كراچكوفسكي آيه را به دقت ترجمه كرده است.
ـ آخر آيه 101 سوره توبه: «ثم يردون الي عذاب عظيم» ترجمه نشده است.
ـ آخر آيه 54 سوره يونس: «وقضي بينهم بالقسط وهم لايظلمون» ترجمه نشده است.
خوب است اشاره كنيم كه همه اين موارد كه ترجمه نشده، در دو ترجمه سابلوكوف و كراچكوفسكي ترجمه شده است.
2 ـ خواننده ملاحظه مي‏كند كه مترجم بعضي از آيات را مطابق ميل خود ترجمه كرده است، و مي‏توانيم بگوييم كه بعضي از آيات در مسير معيني قرار گرفته‏اند، از جمله آيه 43 سوره مائده كه مي‏فرمايد: وكيف يحكمونك وعندهم التوراة فيها حكم اللّه‏؛ كه به اين صورت ترجمه شده است: آنان چگونه تو را داور تعيين مي‏كنند در حالي كه تورات كه همان حكم خداست، نزد ايشان است؟!
همچنين در آيه 127 سوره اعراف چنين مي‏خوانيم: قال سنقتل ابناء هم و نستحيي نساءهم وانّا فوقهم قاهرون.
اين آيات چنين ترجمه شده است: فرعون (به آنان) پاسخ داد كه «به زودي همه پسراني را كه نزدشان است مي‏كشيم و جز دختران را زنده نمي‏گذاريم و در اين صورت بر آنان غلبه خواهيم كرد.»
آن گاه مترجم به عنوان تفسيرِ ترجمه، از سفر خروج، باب اول 15ـ22 اين جملات را نقل مي‏كند:
«و پادشاه مصر به قابله‏هاي عبراني كه يكي را شفره و ديگري را فوعه نام بود امر كرد. گفت چون قابله‏گري براي زنان عبراني بكنيد و بر سنگ‏ها نگاه كنيد اگر پسر باشد او را بكشيد و اگر دختر بود زنده بماند. لكن قابله‏ها از خدا ترسيدند و آنچه پادشاه مصر بديشان فرموده بود نكردند بلكه پسران را زنده گذاردند ... و فرعون قوم خود را امر كرده گفت هر پسري كه زاييده شود به نهر اندازيد و هر دختر را زنده نگهداريد.»
ـ در بعضي از موارد، آيات به گونه‏اي ترجمه شده كه حرارت متن قرآني را از بين برده و روح مطلب را از آن گرفته است. مثلاً در آيات 190،191،192،193 از سوره بقره صداي حق بلند مي‏شود و به قيام براي ياري حق و عدل ندا سر مي‏دهد و كساني را كه مورد تعدي و ستم قرار گرفته‏اند به انتقام فرامي‏خواند، و همه اينها با اين دعوت همراه است كه حدود حق و عدل رعايت شود: «از حد خود تجاوز نكنيد»، «فتنه شديدتر از قتل است»، «اگر باز ايستادند خداوند آمرزنده و مهربان است»، «تعدي جز برستمكاران روا نيست».
متن آيات چنين است:
و قاتلوا في سبيل اللّه‏ الذين يقاتلونكم ولا تعتدوا انّ اللّه‏ لايحب المعتدين (190) و اقتلوهم حيث ثقفتموهم واخرجوهم من حيث اخرجوكم والفتنة اشد من القتل ولا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتي يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين (191) فان انتهوا فانّ اللّه‏ غفور رحيم (192) وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدّين للّه‏ فان انتهوا فلا عدوان الاّ علي الظّالمين (193).
اين نداي الهي ، نزد مترجم به صورت يك پند معمولي كه به كودك داده مي‏شود در آمده است. مترجم،ضميرهاي جمع را به مفرد ترجمه كرده و فعل امر «قاتل» و مشتقات آن را در مواردي ناديده گرفته و در برابر آنها واژه‏اي را به كار گرفته كه در زبان عربي به «نضال » (ستيز) قابل ترجمه است.
مترجم مي‏گويد:
«در راه خدا فقط با كساني كه با تو در ستيزند جنگ كن و از آنچه اجازه داده شده تجاوز مكن كه خدا تجاوزگران رادوست ندارد (اين تعبير دقيقا از كراچكوفسكي اخذ شده است). دشمنان را در آن مكاني كه پيدايشان مي‏كني سركوب كن و آنان را از جايي كه تو را اخراج كرده‏اند اخراج كن، كه ظلم و فتنه بدتر از مرگ است؛ ولي نزد ديوارهاي مسجد الحرام ستيزه مكن تا دشمنت دست نگه دارد. ولي اگر دراين مكان ستيزه با تو را آغاز كرد، او را بكش؛ سزاي كافران اين چنين بايد باشد. اما اگر دشمن ستيزه با تو را متوقف كرد ،پروردگار ما آمرزنده و مهربان است. و بر ضد آنان تا اين لحظه ستيزه كنيد تا فتنه و ستمي نباشد و عدالت و ايمان به خدا برتري كند. تا آن گاه كه دشمن از ستيزه با شما دست برداشت، اسلحه خود را به زمين بگذاريد و كساني را كه فتنه انگيزي مي‏كنند از خود دور كنيد».
مترجم چه مي‏خواهد بگويد؟ و براي چه خطاب نزد او عوض مي‏شود؟ همچنين قرآن با همين شيوه و با شدت و تندي در آيه 246 از همين سوره سخن مي‏گويد، ولي در ترجمه،اين شيوه عوض مي‏شود:
الم ترالي الملأ من بني‏اسرائيل من بعد موسي اذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملكا نقاتل في سبيل اللّه‏ قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الاّ تقاتلوا قالوا و مالنا الاّ نقاتل في سبيل اللّه‏ و قد اخرجنا من ديارنا وابنائنا فلمّا كتب عليهم القتال تولّوا الاّ قليلا منهم واللّه‏ عليم بالظالمين.
براي چه در ترجمه اين آيه باز هم ضميرهاي جمع به صورت مفرد مي‏آيد اما كلمه «قتال» به معناي درست خود بر مي‏گردد و حرارت جمله به يك درجه معمولي بر گردانده مي‏شود و ترجمه به صورت زير در مي‏آيد؟!
«آيا تو آن بزرگان ريشه‏دار بني اسرائيل را نديدي، همانان كه پس از موسي بودند، هنگامي كه به پيامبري كه ميانشان بود گفتند: به ما پادشاهي بده تا در راه خدا بجنگيم، و او گفت: آيا ممكن است شما هنگامي كه برايتان جنگيدن معين شد نجنگيد؟ جواب دادند: ما را چه شده است كه در راه خدا نجنگيم در حالي كه‏از ديار خود اخراج شده‏ايم و ما را از پسرانمان دور كرده‏اند؟! اما هنگامي كه براي آنان جنگيدن مقرر شد، جز گروهي از آنان همه پشت كردند، و خدا به خوبي ستمگران را تشخيص مي‏دهد».
چرا دو قطعه مشابه با دو روش مختلف ترجمه مي‏شود؟ آيا اين همان سياست دوگانگي معيارها در بيان يك مفهوم قرآني نيست؟ همين مطلب در چيزي كه مترجم آن را تفسير مي‏داند نيز وجود دارد، و به رغم اين كه مضمون آن چهار آيه روشن است و نيازي ندارد كه ذهن خود را در تدبر معناي آن به زحمت اندازيم، مترجم براي آنها تفسيري بيان مي‏كند كه با آن آيات تناسب ندارد، بلكه با آيه 62 سوره احزاب تناسب دارد كه مي‏فرمايد: «سنة اللّه‏ في الذّين خلوا من قبل و لن تجد لسنة اللّه‏ تبديلاً». او در حاشيه چنين مي‏آورد:
«همان گونه كه در دو سطر اخير آيه آمده سخن در اين جا راجع به حد الهي براي بشر است، همان كساني كه كتاب آسماني به سوي آنان نازل شده است. سعدبن معاذ فرمانده سپاه محمد[ص] راجع به دشمنان اسلام روشي را به كاربرد كه با حد الهي كه در كتاب‏هاي گذشته [كتاب مقدس] آمده مطابقت دارد (عهد قديم 220، 10 ، 18) همان گونه كه در قرآن (سوره بقره آيات 190ـ192) نيز آمده است. در كتاب مقدس چنين مي‏خوانيم: (البته مترجم فقط قسمتي از متن را آورده ولي ما همه آن را مي‏آوريم، همان گونه كه آيات قرآني را به طور كامل آورديم.)
«چون به شهري نزديك آيي تا با آن جنگ نمايي آن را براي صلح ندا بكن. و اگر ترا جواب صلح بدهد و دروازه‏ها را به روي تو بگشايد آنگاه تمامي قومي كه در آن يافت شوند به تو جزيه دهند و ترا خدمت نمايند. و اگر با تو صلح نكرده با تو جنگ نمايند پس آن را محاصره كن. و چون يهوه خدايت آن را به دست تو بسپارد جميع ذكورانشان را بدم شمشير بكش. ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد يعني تمامي غنيمتش را براي خود به تاراج ببر و غنايم دشمنان خود را كه يهوه خدايت به تو دهد بخور. به همه شهرهايي كه از تو بسيار دوراند كه از شهرهاي اين امتها نباشند چنين رفتار نما. اما از شهرهاي اين امتهايي كه يهوه خدايت تو را به ملكيت مي‏دهد هيچ ذي نفس را زنده مگذار. بلكه ايشان را يعني حتّيان و اموريان و كنعانيان و فرزّيان و حوّيان و يبوسيان را چنانكه يهوه خدايت ترا امر فرموده است با لكلّ هلاك ساز».3
تطابق ادعايي مترجم ميان متن قرآن (آيات چهارگانه سوره بقره) و متن كتاب مقدس كه مترجم در تفسير آورده چگونه و كجاست؟
3 ـ مترجم در تفسير خود به عنوان يك دانشمند ذوفنون خودنمايي مي‏كند و نظريات خود را در فقه، تفسير، تاريخ، فلسفه، زبان‏هاي باستاني و غير آن ابراز مي‏نمايد، ولي خواننده ملاحظه مي‏كند كه او در بعضي از موارد حقيقت را به طور كامل منعكس نمي‏كند. او در آغاز مقدمه خود كه به زبان روسي است از جمع‏آوري قرآن در عهد عثمان سخن مي‏گويد و اين كه عثمان نسخه‏هاي مورد اعتماد خود را به چهار سمت زمين فرستاد: به شرق (بابل، ايران و فارس)، به غرب (مصر، وادي نيل)، به شمال (بلاد شام، سوريه، لبنان و اردن)، به جنوب (يمن و سواحل افريقا در مجاورت يمن). در اين جا چگونه است كه نامي از فلسطين كه در بلاد شام است برده نمي‏شود؟!
پس از آن، مطلبي را مي‏خوانيم كه مفتي روسيه را براي دادن تذكر برانگيخته و چنان كه در مجله الاتحاد آمده، او نامه‏اي به الازهر شريف نگاشته و در آن تأييد يا تكذيب ادعاي پوروخووا را مبني بر اين كه الازهر ترجمه او را تأييد كرده درخواست نموده است. آن مطلب اين است:
«آگاهي اروپاييان درباره محمد[ص] در خلال يك قرن و نيم راهي طولاني پيموده است. آنان نظر داده‏اند كه محمد[ص] يك معلم كذاب بود كه از سوي شيطان به او وحي مي‏شد؛ و اين در پي كوشش‏هايي بود كه مذهب او را به عنوان مذهب دوم در مقايسه با يهوديت و مسيحيت قلمداد مي‏كرد، و حتي دين اسلام را در نبرد با يهوديت و مسيحيت معرفي مي‏نمود.»
اين جهت گيري در برابر حضرت محمد[ص] به صورت‏هاي گوناگون در ترجمه تكرار شده است. از جمله اين كه از پيامبر اسلام همه جا به عنوان محمِّد ياد مي‏شود، در حالي كه اهل تحقيق مي‏دانند كه اين نوع نام بردن از پيامبر در ادبيات اروپايي از روي عمد بوده و به همين سبب كراچكوفسكي اين شيوه را به كار نبرده مگر در استشهادهايي كه از مصادر اروپايي داشته كه طبعا مطابق با يك شيوه علمي است، و او در غير اين موارد نامگذاري صحيح قرآني محمَّد را به كار مي‏برد. و اين چيزي نيست كه بر پوروخووا پنهان باشد، چون او به ترجمه كراچكوفسكي عنايت دارد.
نيز مترجم ــ چنان كه به زودي خواهيم ديد ــ اصرار دارد كه كلمه «مسلم» را از حضرت ابراهيم و فرزندان او دور كند. او هر چه در توان دارد به عمل مي‏آورد تا ميان ابراهيم و محمد[ص] جدايي بيندازد، هرچند اين كار به تحريف ترجمه كشيده شود. در آيه 68 از سوره آل‏عمران چنين آمده است: «انّ أولي النّاس بابراهيم للّذين اتّبعوه و هذا النّبي و الذّين آمنوا»، و سابلوكوف و كراچكوفسكي اين آيه را بر اين اساس ترجمه كرده‏اند كه واو در «و هذاالنبي» واو عطف است، ولي پوروخووا به اين شكل ترجمه مي‏كند:
«ميان مردم كساني طبعا به ابراهيم نزديك‏ترند، و آنان كساني هستند كه از او پيروي نموده‏اند، مانند اين پيامبر و كساني كه با او به خدا ايمان آورده‏اند».
و در آيه 92 از سوره مائده چنين مي‏خوانيم: «واطيعوا اللّه‏ واطيعوا الرسول»، سابلوكوف و كراچكوفسكي كلمه «اطيعوا» را دوبار ترجمه كرده‏اند (همان گونه كه در آيه دو بار آمده)، ولي پوروخووا چنين ترجمه مي‏كند: و اين چنين خدا و پيامبر را اطاعت كنيد.
آنچه در ترجمه پوروخووا روشن است اين است كه وقتي از ترجمه كراچكوفسكي نقل مي‏كند سعي دارد كه مفردات آن را عوض كند و از مترادف آنها استفاده نمايد؛ كاري كه گاهي به تغيير معني كشيده مي‏شود. مثلاً در آيه 35 سوره انعام مي‏خوانيم: «و ان كان كبر عليك اعراضهم»، و آيه چنين تمام مي‏شود: «...فلاتكوننّ من الجاهلين». كراچكوفسكي اين آيه را با دقتي علمي كه از او سراغ داريم ترجمه مي‏كند، ولي در ترجمه پوروخووا چنين مي‏خوانيم:
«و اگر تحقير آنان بر تو گران است... پس (اي محمد) از نادانان مباش».
همچنين در آيه 147 سوره انعام مي‏خوانيم: «فان كذّبوك»، و در ترجمه تفسيري مي‏خوانيم: «(اي محمد) اگر تو را تكذيب كردند».
از موارد عجيب اين ترجمه، شرح يا تفسيري است كه مترجم درباره داستان زيدبن‏حارثه كه در سوره احزاب وارد شده، آورده است. در اين آيه مي‏خوانيم: «واذتقول للذي انعم اللّه‏ عليه و انعمت عليه امسك عليك زوجك واتق اللّه‏ وتخفي في نفسك ما اللّه‏ مبديه وتخشي النّاس واللّه‏ احقّ ان تخشاه فلمّا قضي زيد منها و طراً... تا آخر آيه.
مفسران در شرح اين آيه بسيار سخن گفته‏اند. از بهترين نوشته‏هايي كه در اين باره خوانده‏ايم چيزي است كه دانشمند اندلسي عبدالرحمن سهيلي (متوفي 581) در كتاب خود التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام4 آورده است. او در آن جا از زيد به عنوان كسي ياد كرده كه خداوند او را از امتيازي برخوردار ساخته كه هيچ يك از ياران پيامبر اسلام(ص) را از آن برخوردار نساخته و آن اين است كه نام او را در قرآن آورده است ... پس چگونه است حال كسي كه نام او به عنوان قرآن هميشه تلاوت مي‏شود و همواره مردم دنيا وقتي قرائت قرآن مي‏كنند آن رامي‏خوانند و اهل بهشت نيز چنين مي‏كنند.
و اما عبداللّه‏ يوسف علي (كه پوروخووا اطلاع وسيعي از ترجمه او دارد و در تفسير خود از آن بسيار گرفته است بي آن كه به مصدر آن اشاره كند) داستان زينب و زيدبن حارثه را به تفصيل و با يك روحيه درست اسلامي شرح مي‏دهد و در زمينه مفهوم «پسرخوانده» و نيز طلاق زينب و ازدواج وي با پيامبر، توضيحاتي گسترده در پاورقي مي‏آورد و درباره ديگر همسران پيامبر كه زينب دختر جحش يكي از آنان بوده نيز سخن مي‏گويد و موضوعات را در همان جايگاه واقعي و انساني درست قرار مي‏دهد. ما به آوردن متن دو حاشيه او در اين زمينه اكتفا مي‏كنيم:
3724- تمام حقايق عالم به خدا بازگشت مي‏كند. وقتي يك ازدواج موفق نبود اسلام اجازه مي‏دهد كه عقد آن فسخ شود مشروط بر اين كه تمام مصلحت هاي مربوط به آن حفظ گردد.به نظر مي‏رسد كه در اين جا قضيّه مهمي نبوده كه مورد توجه قرار گيرد.اين كار باعث احترام زينب مي‏شد و سبب گرديد ميل قلبي او را تا اندازه زيادي به اين معني جلب كند كه مقام او بالا رود تا امّ المؤمنين شودبا تمام شرافت و مسئوليتي كه اين مقام دارد.
3706- اكنون به موضوع منزلت همسران پيامبر مي‏پردازيم. موقعيت آنان مانند موقعيت زنان يا همسران معمولي نبود، زيرا آنان وظيفه‏ها و مسئوليت‏هاي ويژه‏اي داشتند. نخستين پيوند پيامبر[ص] در دوران جواني با خديجه بود... آن هم بر اساس دو محور كه در پيوند هاي بعدي نيز حاكميت داشت: 1ـ مهرباني و شفقت درباره بيوه زناني كه در رنج و مشقت زندگي مي‏كردند و امكان اين نبود كه آنان را در آن موقعيت اجتماعي به نحو ديگري اداره كنند. 2ـ كمك به پيامبر در انجام مسئوليت‏هاي فرماندهي در مورد زناني كه ازدواج با آنان باعث ارشاد و حفظ آنان در خانواده بزرگ اسلامي مي‏شد، چون زنان و مردان حقوق اجتماعي نزديك به هم دارند.
مثلاً عايشه دختر ابوبكر باهوش و درس خوانده بود. او در حديث در آن قسمت كه مربوط به زندگي پيامبر است، مرجع مهمي به شمار مي‏رود. يا زينب دختر خزيمه زندگي خود را وقف فقرا كرده بود و به او «مادر فقرا» لقب داده بودند. زينب دوم كه دختر جحش بود نيز از دسترنج خودش به فقرا كمك مي‏كرد، چون او در كار با پوست مهارت داشت. همه زنان پيامبر با وجود مقام بالايي كه داشتند، به عنوان مادران امت همواره كار و مساعدت مي‏كردند و زندگي آنان يك زندگي تن پرورانه و كسالت بار نبود، و آنان مانند كنيزان پادشاهان نبودند كه براي لذت جويي خود يا همسرانشان باشند. به همسران پيامبر گفته شده بود كه اگر آنان فقط زندگي دنيا و زينت آن را بخواهند جايي در اين خانواده مقدس ندارند و اگر چنين مي‏كردند امكان آن بود كه پيامبر از آنان جدا شود.
اما پوروخووا كه ترجمه يوسف علي را خوانده‏است ــ به طوري كه در مقدمه يادآوري كرده ــ در موضوعاتي كه اهميتي كمتر از اين دارد، حاشيه‏هايي مي‏زند كه گاهي از يك صفحه تجاوز مي‏كند، ولي جريان زيد و زينب جز در يك قطعه كوچك نيامده و جريان از هر نوع اعتباري خالي است و به قصه‏گويي‏هايي شباهت دارد كه پيامبر خدا از آن منزه است. او در تعليقه 1829 مي‏گويد:
«سخن در اين جا درباره پسر خوانده پيامبر زيد بن حارث (!) از نسل حميري‏هاست. عرب‏ها او را اسير كردند و محمّد[ص] مدت‏ها پيش از بعثت خود او را خريد. رفتارش با او با مهرباني و مانند يكي از پسرانش بود كه محمد[ص] به طور آشكار نزد حجر الاسود به آن قسم خورده بود. وقتي زيد به سن ازدواج رسيد، محمّد[ص] دختر عمه زيباي خود زينب را به همسري او در آورد و مهريه خوبي هم به او داد. اين ازدواج هشت سال پيش از هجرت در مكه اتفاق افتاد و بعدها معلوم شد كه اين ازدواج بسيار نامناسب بوده است. به زينب كه به طبقه برتري از اريستوكراسي مكه تعلق داشت، با چشم حقارت مي‏نگريستند، چون همسر يك برده سابق بود كه پسر عمويش او را خريده بود. از اين گذشته قيافه شوهرش كه از هرگونه زيبايي خالي بود با او برابري نمي‏كرد. اين بود كه زينب خيلي زود، مايل به طلاق شد، چون وضع حقارت آميز او باعث اهانت زينب بود. پيامبر از او خواست كه درنگ كند (سطر سوم از اشعار [در ترجمه پوروخووا]) تا اين ازدواج كه سال‏ها ادامه يافته بود باعث حرف و حديث مردم نباشد، ولي ازدواج امري زميني است؛ و از چيزهايي كه با رحمت خدا منافات دارد اين است كه مردم را به تحمل رنج‏هاي يك پيوند نامناسب وادار كني؛ پيوندي كه انتظار آن مي‏رفت كه رضايت و خوشبختي را فراهم آورد.»
احساس نيرومندي كه در زينب آشكار شد و احساس متقابل زيد در اين باره، سرنوشت اين ازدواج ناموفق را تعيين كرد. منزه است خدايي كه با اراده خود دل‏ها را عوض مي‏كند.
4. از مهم‏ترين چيزهايي كه به طور ثابت در اين ترجمه ديده مي‏شود و مترجم به آن ملتزم بوده اين است كه او هيچ‏گاه واژه «اسلام» را به اسلام، و واژه «مسلمين» را به مسلمين ترجمه نكرده و اين در حالي است كه او در مقدمه ترجمه‏اش اين مژده را داده كه اين ترجمه نخستين ترجمه‏اي است كه به قلم يك مسلمان و با دلي مؤمن به قداست و عظمت اسلام انجام گرفته است.
آري او در ترجمه خود چنين روشي را دنبال نموده، مگر در مواردي كه چاره‏اي جز آن نبوده است. البته در اين موارد هم سعي كرده است براي خود راهي بيابد. طبيعي است كه با چنين روش ثابتي كه حاكم بر اين ترجمه است، ترجمه مورد نظر از آنچه ديگر ترجمه‏ها بر آن اجماع كرده‏اند بيرون مي‏رود؛ ترجمه‏هايي همچون ترجمه يوسف علي، ترجمه امريكايي ايروينگ و ترجمه رشيد كسّاب و ترجمه تركي و آلبانيايي و فرانسوي (چاپ سوم طبع بيروت) و اردو و هاوسا، كه آنها را در كتابخانه آل البيت ديده‏ايم.
پيش از آن كه اين موارد از ترجمه پوروخووا را بررسي كنيم، عذري را كه او براي ترجمه نكردن كلمه مسلم به مسلم آورده ذكر مي‏كنيم. او در ترجمه آيه 128 سوره بقره «ربنا واجعلنا مسلمين لك و من ذريتنا امة مسلمة لك»، اين واژه را به تسليم شونده و اطاعت كننده ترجمه كرده و در پاورقي شماره 60 مي‏گويد:
«مسلم در اصل اطاعت كننده خدا و كسي است كه خود را به خدا تسليم كرده و در برابر مشيت خدا خاضع است. در اين جا مناسب است كه سخنان پيامبر اسلام محمد (ص) را نقل كنيم كه فرمود: «هر انساني مسلمان متولّد مي‏شود، يعني در برابر پروردگارش خاضع است، و تنها پدر و مادر او هستند كه او را يهودي يا نصراني يا مشرك مي‏كنند».
اين حديث در موارد گوناگون تحريف شده است. متن آن به گونه‏اي كه در صحيح بخاري آمده چنين است: «حدّثنا آدم، حدّثنا ابن ابي ذئب عن الزهري عن ابي سلمة بن عبدالرحمان عن ابي هريرة قال: قال النبي(ص) «كلّ مولود يولد علي الفطرة فابواه يهوّدانه او ينصّرانه او يمجّسانه».
و در صحيح مسلم چنين است: «ما من مولود الاّ يولد علي الفطرة فابواه يهوّدانه و ينصّرانه ويمجّسانه».
مترجم، اين حديث را مي‏شناسد و به آن استشهاد مي‏كند. او دنباله حديث را نيز كه در صحيحين وارد شده است مي‏شناسد: من كذب عليّ متعمدا فلي••....
ترجمه او از واژه اسلام و مسلمين به اين صورت است:
ــ آيه 131 سوره بقره: اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمين.
و به ياد آوريد هنگامي را كه پروردگارش به او گفت: براي من اخلاص داشته باش و او گفت به پروردگار جهانيان اخلاص دارم.
ــ آيه 133 سوره بقره: و نحن له مسلمون.
و خضوع نمي‏كنيم مگر براي او.
ــ آيه 136 سوره بقره: لانفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون.
ميان آنان فرقي نمي‏گذاريم و تنها براي او خضوع مي‏كنيم.
ــ آيه 52 سوره آل عمران: واشهد بانّا مسلمون.
و براي ما گواه باش كه ما براي كسي جز او خضوع نمي‏كنيم.
ــ آيه 64 سوره آل عمران: فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون.
در اين صورت گواه باشيد كه ما همگي براي او خضوع مي‏كنيم.
ــ آيه 67 سوره آل عمران: ما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما وما كان من المشركين.
ابراهيم نه يهودي و نه ياري دهنده مسيح بود، بلكه او مخلص خدا و در برابر مشيت او خاضع بود، و به عبادت خدايي جز او نينديشيد.
ــ آيه 102 سوره آل عمران: يا ايّها الذّين آمنوا اتّقوا اللّه‏ حق تقاته ولا تموتنّ الاّ وانتم مسلمون.
شما اي كساني كه ايمان مي‏آوريد و از غضب خدا مي‏ترسيد، در برابر او چنان كه شايسته شماست خضوع كنيد، و نميريد مگر در حالي كه به اراده او خضوع كننده هستيد.
ــ آيه 3 سوره مائده: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا.
ببينيد اين آيه را كراچكوفسكي چگونه به دقت ترجمه كرده است:
ولي پوروخووا آن را چنين ترجمه مي‏كند:
امروز براي شما ميثاق دين اسلام را كامل كردم و به مشيّت خودم اسلام را براي شما انتخاب نمودم (خضوع كردن در برابر اراده من).
ــ آيه 111 سوره مائده: واشهدوا بانّنا مسلمون.
و مأمور شدم از جمله كساني باشم كه جان‏هاي خود را به او فروخته‏اند.
ــ آيه 84 سوره يونس: ان كنتم مسلمين.
اگر شما با تمام روح، براي خدا خضوع كنيد.
5. يكي از روش‏هاي ثابتي كه در سراسر اين ترجمه به چشم مي‏خورد اين است كه فعل «كَوْن» يا ترجمه نشده و يا تحريف شده است. اين فعل در اسلام مربوط به امور اعتقادي است و امر خداوند با كاف و نون است. اين فعل در زبان روسي موجود است و به صورت صيغه امر نيز به كار مي‏رود، و كراچكوفسكي با تمام روح علمي و صداقت آكادميك كه دارد از آن استفاده كرده است، ولي پوروخووا معناي ديگري براي اين فعل مي‏آورد تا از آن در ترجمه فعل «كَوْن» كمك بگيرد، مانند:
ــ آيه 117 سوره بقره: و اذا قضي امرا فانّما يقول له كن فيكون.
وقتي كاري را مي‏خواهد، مي‏گويد: باش، پس ظاهر مي‏شود.
ــ آيه 47 سوره آل عمران: اذا قضي امرا فانّما يقول له كن فيكون.
وقتي كاري را مي‏خواهد، مي‏گويد: باش، پس ظاهر مي‏شود.
ــ آيه 73 سوره انعام: ويوم يقول كن فيكون.
روزي كه مي‏گويد: ظاهر باش، پس ظاهر مي‏شود.
ــ آيه 65 سوره بقره: فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين.
به آنها گفتيم: به ميمون تبديل شويد در حالي كه مطرود و فرا افكنده از سوي بشر و خدا باشيد.
6. از چيزهايي كه در ترجمه پوروخووا ثابت است، دگرگوني ترتيب «السّموات والارض» در آيات قرآني مطابق با ذوق مترجم است كه بيم آن مي‏رود كه اين كار نمود ديگري از شيوه ترجمه دلخواه متن قرآني باشد، زيرا نمي‏توان اين ترتيب جديد را در «السّموات والارض» كه تقريبا در تمام آيات به كار رفته تصادفي دانست.
ــ آيه 129 سوره آل عمران: وللّه‏ ما في السّموات وما في الارض.
تنها خدا مالك هر چيزي است كه در زمين و آسمان است.
ــ آيه 131 سوره نساء: وللّه‏ ما في السّموات وما في الارض.
تنها براي خداست هر چيزي كه در زمين و آسمان است.
و اگر كافر شويد هر آنچه در زمين و آسمان است در تسلط خداست.
ــ آيه 132 سوره نساء: وللّه‏ ما في السّموات وما في الارض.
براي خداست همه آنچه در زمين و آسمان است.
ــ آيه 17 سوره مائده: وللّه‏ ملك السّموات والارض.
زمين و آسمان در تسلط خداست.
ــ آيه 18 سوره مائده: وللّه‏ ملك السموات والارض.
او مالك آسمان و زمين است.
ــ آيه 40 سوره مائده: الم تعلم ان اللّه‏ له ملك السّموات والارض يعذب من يشاء ويعذب لمن يشاء.
آيا نمي‏داني كه سيطره بر زمين و آسمان به خدا باز مي‏گردد؟ هر كه را بخواهد عقاب مي‏كند و آن كس را كه نزد او ... باشد مي‏آمرزد.
ــ آيه 97 سوره مائده: يعلم ما في السّموات وما في الارض.
آنچه را كه بر زمين و آنچه را كه در آسمان است مي‏داند.
ــ آيه 12 سوره انعام: قل لمن ما في السّموات والارض.
بگو: براي چه كسي است هر آنچه در زمين و آسمان است؟
ــ آيه 54 سوره اعراف: خلق السّموات والارض.
آسمان و زمين را آفريد.
ــ آيه 66 سوره يونس: من في السّموات ومن في الارض.
همانا خداوند مالك همه آن چيزي است كه بر زمين و در آسمان است.
ــ آيه 68 سوره يونس: ما في السّموات وما في الارض.
همه آنچه كه بر زمين و در آسمان‏هاست (كلمه سماء در زبان روسي جمع بسته مي‏شود).
اين شيوه جديد كه در ترجمه مفردات قرآن كريم به كار رفته، واژه‏هاي ديگري را نيز شامل مي‏شود، مانند:
ــ آيه 48 سوره آل عمران: والتوراة والانجيل.
ترجمه: انجيل و قانون (تورات).
مترجم اصرار دارد به جاي كلمه تورات از كلمه قانون استفاده كند. اين كلمه به همين صورت در ترجمه سابلوكوف هم آمده است.
ــ آيه 69 سوره مائده: والصابئون والنصاري.
ترجمه: ونصاري وصابئون.
ــ آيه 82 سوره مائده: لتجدنّ اشد الناس عداوة للذين آمنوا اليهود والذين اشركوا
از ميان همه مردم كساني را كه بيشتر از همه با مؤمنان دشمن‏اند مشركان و يهود را مي‏يابي.
ــ آيه 91 سوره مائده: ... في الخمر والميسر.
ترجمه: در قمار و شراب.
ــ آيه 110 سوره مائده: ... والتوراة والانجيل.
ترجمه: انجيل و قانون (تورات).
ــ آيه 255 سوره بقره: لاتأخذه سنة ولانوم له ما في السّموات وما في الارض.
او به چرت و خواب ميل نمي‏كند، و براي اوست زمين و آسمان.
7. در ترجمه ده سوره‏اي كه براي بررسي انتخاب كرديم، خطاهاي بسياري وجود دارد كه فهم صحيح متن قرآن را مشكل كرده و از جمله آنهاست:
ــ آيه 61 سوره بقره: ادع لنا ربّك يخرج لنا مما تنبت الأرض من بقلها و قثّائها وفومها وعدسها وبصلها.
از پروردگارت بخواه براي ما سبزي‏هايي كه از بالاي زمين مي‏رويد و خيار و پياز و عدس و سير بروياند.
(در ترجمه كراچكوفسكي، ترتيب اسم‏ها با ضميرهايشان مانند ترتيب خود آيه آمده است).
ــ آيه 149 سوره بقره: ومااللّه‏ بغافل عما تعملون.
خداوند از تصرفات و اعمال تو غافل نمي‏ماند.
ــ آيه 163 سوره بقره: والهكم اله واحد لا اله الاّ هو الرّحمن الرّحيم.
خداي شما يكي است و خدايي جز اللّه‏ نيست و او رحمان و رحيم است.
ــ آيه 217 سوره بقره: والفتنة اكبر من القتل.
ستمگري و هرج و مرج، بدتر از مرگ است.
ــ آيه 249 سوره بقره: كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه‏.
(سابلوكوف و كراچكوفسكي نظم آيه را حفظ كرده و «فئة» را دوبار آورده‏اند.)
ترجمه: چقدر شده است كه گروه كوچكي به اذن خدا بر دشمناني كه تعدادشان زياد است غلبه كرده‏اند.
ــ آيه 251 سوره بقره: ولولا دفع اللّه‏ النّاس بعضهم ببعض لفسدت الأرض.
آري اگر خدا بعضي از قبايل بشري را بالاي بعضي ديگر حفظ نكرده بود، زمين با مصيبت پرآشوب مي‏شد.
ــ آيه 256 سوره بقره: لا اكراه في الدّين قد تبين الرّشد من الغيّ فمن يكفر بالطاغوت ويؤمن باللّه‏ فقد استمسك بالعروة الوثقي لاانفصام لها واللّه‏ سميع عليم.
او اجازه اكراه در دين را نمي‏دهد. واضح است كه چگونه هدايت از گمراهي متفاوت است. هر كس شرّ را ترك كند و به خدا توجه نمايد، همانا براي خود پناهگاه استواري تضمين كرده است كه پريشاني در آن نيست. خدا همه چيز را مي‏شنود و داناست.
ــ آيه 19 سوره آل عمران: انّ الدّين عنداللّه‏ الاسلام وما اختلف الذين اوتوا الكتاب الاّ من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ومن يكفر بآيات اللّه‏ فانّ اللّه‏ سريع الحساب.
اسلام دين خداست و آنان كه تابع كتاب مقدس شدند، اختلاف نكردند؛ و اختلاف وقتي متولد شد كه معرفت و حسد به وجود آمد. و هر كس به آيات خدا ايمان نياورد خدا در خواهش او درنگ نخواهد كرد و زود پاسخ خواهد داد.
ــ آيه 75 سوره آل عمران: و من اهل الكتاب من ان تأمنه بقنطار يؤدّه اليك ومنهم من ان تأمنه بدينار لايؤده اليك الا مادمت عليه قائما ذلك بانّهم قالوا ليس علينا في الأميّين سبيل ويقولون علي اللّه‏ الكذب وهم يعلمون.
و در ميان اهل كتاب كساني يافت مي‏شوند كه اگر آنان را بر قطعه‏هايي از طلا امين قرار دهي، آن را به آساني به تو بر مي‏گردانند؛ و از ميان آنان كساني نيز يافت مي‏شوند كه اگر آنان را فقط بر يك قطعه نقره امين قرار دهي آن را به تو بر نمي‏گردانند مگر با كوشش بسيار، و آنان نزد شما اعلام مي‏كنند كه ما هيچ گونه انگيزه‏اي بر اين نداريم كه در مقابل نادانان امانتدار باشيم، و در اين جا و از روي آگاهي نسبت دروغ به خدا مي‏دهند.
ــ آيه 87 سوره آل عمران: ... والناس اجمعين.
ترجمه: ... و مردم با ايمان.
ــ آيه 110 سوره آل عمران: كنتم خير امّة اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف وتنهون عن المنكر.
و شما از همه ملت‏هايي كه در ميان اجناس و در همه زمان‏ها ظاهر شده‏اند بهترين آنها خواهيد بود؛ شما هستيد كه با تمام روحتان به خدا ايمان آورده‏ايد و به نيكويي فرمان داده‏ايد و شرّ را حرام دانسته‏ايد.
ــ آيه 134 سوره آل عمران: الذين ينفقون في السّرّاء والضّرّاء والكاظمين الغيظ والعافين عن الناس.
كساني كه در فراخي و تنگي انفاق مي‏كنند، و آنان كه در حال خوردن خشم خود از مردم در مي‏گذرند. (ملاحظه كنيد كه كاظمين الغيظ رابه صورت حال معني كرده است، مانند آيه زير:)
ــ آيه 14 سوره نساء: ومن يعص اللّه‏ ورسوله ويتعدّ حدوده.
ولي كسي كه خدا و پيامبرش را معصيت مي‏كند در حالي كه تجاوز كننده از حدود اوست...
ــ آيه 137 سوره آل عمران: قد خلت من قبلكم سنن.
چه زياد است حوادثي كه باعث موعظه است كه پيش از شما وجود خاكي با آن زندگي كرده است.
ــ آيه 175 سوره آل عمران: انما ذلكم الشيطان يخوّف اولياءه فلاتخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنين.
شيطان به تنهايي شما را وادار مي‏كند كه از نزديكان بترسيد. از آنها نترسيد و فقط از من بترسيد اگر خضوع مي‏كنيد و ايمان مي‏آوريد.
ــ آيه 31 سوره نساء: ان تجتنبوا كبائر ماتنهون عنه نكفّر عنكم سيّئاتكم وندخلكم مدخلا كريما.
ولي اگر از خطاهايي كه از آنها منع شديد اجتناب كنيد شما را از هر چه بد است آزاد مي‏كنيم و شما را به درهاي ارزشمند (عدن) وارد مي‏كنيم.
ــ آيه 34 سوره نساء: واهجرو هنّ في المضاجع واضربو هنّ.
كراچكوفسكي اين آيه را با يك دقت علمي ترجمه كرده ولي ترجمه پوروخووا چنين است: در بسترها از آنها دوري كنيد (عينا از سابلوكوف گرفته شده) (و اگر اين كار سودي نداد) شما مي‏توانيد آنها را (به آرامي) بزنيد.
ــ آيه 162 سوره نساء: لكن الرا سخون في العلم منهم والمؤمنون يؤمنون بما انزل اليك.
ولي نسبت به آن كساني كه در ميان آنها هستند و علوم عميقي دارند و به اين كساني كه به آنچه بر تو نازل شده ايمان آورده‏اند...
ملاحظه كنيد كه اين خطاي واضح عينا از ترجمه سابلوكوف گرفته شده است.
ــ آيه 57 سوره مائده: يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا ولعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم والكفار اولياء.
اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! دوستان خود نگيريد كساني را كه به عقيده شما به ديده استهزا و مسخره مي‏نگرند و نه آنان را كه پيش از شما كتاب داده شده‏اند و نه كافران را. (خطا در اين ترجمه نيز از سابلوكوف گرفته شده است.)
ــ آيه 65 سوره انعام: انظر كيف نصرّف الايات لعلهم يفقهون.
بنگر كه چگونه آيات را با راه‏هاي مختلف براي آنان تفسير مي‏كنيم سپس آنان بعد از اين حيرت زده هستند.
ــ آيه 43 سوره اعراف: ونزعنا ما في صدورهم من غلّ تجري من تحتهم الانهار وقالوا الحمد للّه‏ الذي هدانا لهذا وماكنا لنهتدي لولا ان هدانا اللّه‏.
به زودي كينه را از دل‏هايشان بر مي‏داريم، و به زودي نهرها از قدم‏هاي آنان پر مي‏شود، و به زودي خواهند گفت: سپاس خدا را كه ما را به سوي اين بيرون آورد، ما نمي‏توانستيم خودمان به سوي اين مكان خارج شويم اگر خدا ما را به سوي آن خارج نمي‏كرد.
ــ آيه 128 سوره اعراف: انّ الارض للّه‏ يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين.
زمين، همه در سلطه خداست و آن را به ارث مي‏گذارد براي اين خدمتكاران خود، براي هر كسي كه مشيّت او بخواهد.
مترجم «والعاقبة للمتقين» را به اين صورت ترجمه كرده است: اما (پايان جادّه) زندگي به سود اينان است كه (از روي رغبت از غضب خدا مي‏ترسند و) ملتزم تقوا هستند.
در حالي كه كراچكوفسكي آيه را اين گونه ترجمه نموده است: زمين از آنِ خداست، آن را براي هر كس از بندگانش كه بخواهد به ارث مي‏گذارد و سرانجام از آنِ پرهيزگاران است.
ــ آيه 173 سوره اعراف: افتهلكنا بما فعل المبطلون.
در اين صورت آيا شايسته است كه ما را هلاك كني به سبب (خطايي) كه پيشينيان ما بدون فكر مرتكب شده‏اند؟
ــ آيه 17 سوره انفال: (نام اين سوره را به سوره غنايم جنگي ترجمه كرده است) و ما رميت اذ رميت ولكنّ اللّه‏ رمي.
وقتي تو (مشتي خاك) انداختي، تو نينداختي بلكه خدا انداخت.
ــ آيه 39 سوره انفال: وقاتلوهم حتي لاتكون فتنة ويكون الدّين كلّه للّه‏ فان انتهوا فانّ اللّه‏ بما يعملون بصير.
ترجمه كراچكوفسكي: با آنان بجنگيد تا فتنه‏اي نباشد و دين، همه براي خدا باشد؛ و اگر باز ايستادند، پس خدا آنچه را كه انجام مي‏دهند مي‏بيند.
ترجمه پوروخووا: با آنان وارد مبارزه شويد تا آن لحظه‏اي كه در اين جا آشوبي و ستمي نباشد و عدالت و ايمان به خدا حكومت كند، ولي اگر خودشان را حفظ كردند... (خدا آنان را مي‏بخشد) كه او آنچه را كه مي‏كنند مي‏بيند.
ــ آيه 55 سوره انفال: انّ شرّ الدّوابّ عنداللّه‏ الذين كفروا فهم لايؤمنون.
ميان تمام مخلوقات زمين كه در دست راست خدا قرار دارند، بدترينشان كساني هستند كه به هدايت خدا كافر مي‏شوند و به حقيقت آن ايمان نمي‏آورند.
ــ آيه 58 سوره انفال: وامّا تخافنّ من قوم خيانة فانبذ اليهم علي سواء انّ اللّه‏ لايحبّ الخائنين.
ترجمه كراچكوفسكي: و اگر از خيانت گروهي ترسيدي، پيمان آنان را بر اساس عدل به سويشان بيفكن كه خدا خائنان را دوست ندارد.
ترجمه پوروخووا: و اگر از گروهي از لحاظ فريب دادن ترسيدي، تعهدات خود را (بر حسب اتفاق با آنان) بيفكن تا با آنان مساوي باشي كه خدا خائنان را دوست ندارد. (اين جمله عين ترجمه كراچكوفسكي است.)
ــ آيه 28 سوره توبه: انّما المشركون نجس.
همانا مشركان نجس‏ها هستند.
ــ آيه 108 سوره بقره: ام تريدون ان تسئلوا رسولكم كما سئل موسي من قبل.
آيا شما به زودي از پيامبرتان همان را خواهيد پرسيد كه پيش از اين از موسي پرسيديد؟!
آيه 148 سوره بقره: ولكلّ وجهة هو مولّيها.
هر كسي در اين زندگي وجهه خاصي دارد كه خدا آن را براي او تعيين كرده و همان است كه (در نماز خود) به سوي آن متوجه مي‏شود.
ترجمه پوروخووا امثال چنين متوني را براي كسي كه نمونه‏هاي بيشتري بخواهد، با سخاوت تقديم مي‏كند! چيزي كه مايه تأسف است اين است كه خطاها و چيزهايي كه در اين ترجمه افزوده شده از روي عمد است، و مترجم متن جديدي از يك زبان بيگانه نياورده بلكه در ترجمه‏هاي آماده تصرف كرده، و راهي را پيموده كه تجربه‏هاي دانشمندان بزرگ آن را هموار ساخته است؛ دانشمنداني كه ساليان دراز از عمر خود را در آموختن زبان عربي و نوشتن به اين زبان و ترجمه از آن صرف كرده‏اند. آنان داراي روحي علمي بودند و همين امرآنان را از خطا و اشتباه حفظ مي‏كرد، مگر در مواردي كه عمدي نبود. ترجمه كراچكوفسكي بهترين مثال براي اين مطلب است. اين مرد، معاني قرآن كريم را با روحي بلند و به صورتي دقيق ترجمه كرده و ترجمه‏اي ارائه داده است كه در ميان ترجمه‏هاي قرآن به زبان‏هاي بيگانه، كمتر ترجمه‏اي را به دقت آن مي‏توان پيدا كرد. او در اين ترجمه حاشيه‏هايي دارد كه بيشتر از حاشيه‏هاي پوروخوواست، اما خود را به عنوان «مؤلف» قلمداد نكرده و گمان مي‏كنم كه هرگز به اين موضوع فكر نكرده است. به گفته دكتر احمد الخميس در مقاله خود، ترجمه او در اعماق خود بيانگر سنت‏هاي اسلامي است، نه به سبب حاشيه‏هاي خوبي كه دارد، بلكه به خاطر روح اخلاصي كه در او موجود است.
خانم پوروخووا با ترجمه كراچكوفسكي كار كرده و بر اساس آن پيش رفته است ولي به اين واقعيت اعتراف نمي‏كند، بلكه به شدّت مايل است كه ترجمه‏اي متفاوت با ترجمه كراچكوفسكي ارائه بدهد. او در اين راه دو روش را پيش گرفته است: يكي روي آوردن به مترادفات است، زيرا زبان روسي براي لفظ جلاله دو واژه دارد: C`H و G`fb`J، و لفظ «اللّه‏» AZZBn هم به كار مي‏رود. در هر جا كراچكوفسكي يكي از اين واژه‏ها را به كار برده، پوروخووا آن اسم يا صفت را تبديل به ديگري كرده است؛ مثلاً در جايي كه كراچكوفسكي واژه R^BhT [ملأ] را به كار برده، پوروخووا از واژه ELZ|\`PT استفاده كرده است. همچنين تعبير ELJjÀvTV ×`ZJj^ (ساحرٌ عليم) را با Sf×jf^zV rBd`JLV و FLZT× را با \`Hjr ، جايگزين كرده است و جايگزيني‏هايي ديگر از اين دست. دوم اين كه كراچكوفسكي با صراحت يك دانشمند، و با صداقت و احترام، متن قرآني را بررسي كرده و آن را در اساس مطابق با متن عربي آورده است و شرح‏هايي بر آن افزوده كه خواننده را در فهم كلي معني كمك مي‏كند؛ و اين همان روشي است كه عبداللّه‏ يوسف علي نيز در پيش گرفته است، ولي پوروخووا كه همين روش كراچكوفسكي و يوسف علي را دارد، در شرح‏ها و اضافات خود از حدّ ترجمه كراچكوفسكي گذشته تا جايي كه متن و معناي آن را ضايع كرده است.
قرائت خود از ده سوره اول قرآن را با ذكر سه نمونه كه روش ترجمه پوروخووا را روشن مي‏كند، به پايان مي‏بريم:
ــ آيه 164 سوره بقره: ان في خلق السموات والارض واختلاف الليل والنهار، والفلك التي تجري في البحر بما ينفع الناس وما انزل اللّه‏ من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها وبثّ فيها من كل دابّة وتصريف الرياح والسحاب المسخر بين السماء والارض لايات لقوم يعقلون.
ترجمه اين آيه نزد عبداللّه‏ يوسف علي به اين صورت است:
و نزد پوروخووا چنين است:
همانا در آفرينش زمين و آسمان و جايگزيني تاريكي‏هاي شب به روشنايي روز، و در افلاكي كه براي نيازهاي بشر دريا را مي‏شكافد، و در آبي كه خداوند از آسمان نازل مي‏كند و به وسيله آن زندگي به زمين باز مي‏گردد هنگامي كه در مرگ افتاده بود، و در هر جنبنده‏اي كه خدا آن را در زمين پخش كرد، و در حركت و تغيير بادها كه ميان آسمان و زمين مانند خدمتگزاري ابرها را جا به جا مي‏كند، به حق در اين‏ها نشانه‏هايي براي كساني است كه مي‏انديشند.
روش دوم، همان گونه كه اشاره شد، التزام به متن كراچكوفسكي است با عوض كردن بعضي از مفردات و آوردن كلمه مترادف و جا به جا كردن مفردات و اصرار بر اين كه به منبع اشاره نكند.
ــ آيه 114 سوره مائده: قال عيسي ابن مريم اللّهم ربّنا انزل علينا مائدة من السّماء تكون لنا عيدا لأوّلنا وآخرنا وآية منك وارزقنا وانت خير الرّازقين.
متأسفيم كه ناگزيريم ترجمه كراچكوفسكي را نيز بياوريم:
كراچكوفسكي: عيسي بن مريم گفت.
پوروخووا: عيسي بن مريم سخن گفت.
كراچكوفسكي: خدايا پروردگارا.
پوروخووا: اي خدا، پروردگارا.
كراچكوفسكي: براي ما مائده‏اي از آسمان بفرست.
پوروخووا: براي ما مائده‏اي از آسمان‏ها سرازير كن.
كراچكوفسكي: براي ما عيدي باشد.
پوروخووا: كه آن عيدي شود و نشانه‏اي براي تو باشد.
كراچكوفسكي: براي اول و آخر ما.
پوروخووا:براي همه از اول ما تا آخر ما.
كراچكوفسكي: ما را روزي ده.
پوروخووا: ما را به آنچه مطلوب است روزي ده.
كراچكوفسكي: و تو بهترين روزي دهندگاني.
پوروخووا: و تو بهترين روزي دهندگاني.
توجه: كراچكوفسكي از متن قرآن حتي با يك حرف واو هم منحرف نشده است.
و اما براي تصرفي كه بي‏حد و حساب به عمل آمده (در مقابل صراحت كراچكوفسكي كه آن نيز بي‏حساب است) آيه زير را مثال مي‏آوريم:
ــ آيه 112 سوره توبه: التائبون العابدون الحامدون السائحون الراكعون الساجدون الآمرون بالمعروف والناهون عن المنكر والحافظون لحدود اللّه‏ و بشرّ المؤمنين.
و مترجم با توفيق تمام، با استفاده از صيغه جمع اسم فاعل، معادل مناسبي براي نص قرآني يافته است.
پوروخووا اين آيه را چنين ترجمه مي‏كند:
كسي كه در حال توبه به سوي خدا متوجه مي‏شود؛
كسي كه خدمت مي‏كند و به قداست او ستايش مي‏كند؛
و در جهان در راه او گردش مي‏كند؛
و به خشوع سر خود را خم مي‏كند؛
و در نماز سجده مي‏كند؛
و به نام او امر به معروف و نهي از منكر مي‏كند؛
و در پاكي حدود او را حفظ مي‏كند؛
(آنان به زودي مژده داده مي‏شوند).
اين مؤمنان را مژده بده.
(پاداش بزرگي در انتظار آنان است).
در پايان، نظر ما راجع به ترجمه خانم واليريا پوروخووا هر چه باشد، و هر چه خطا و لغزش و ماجراجويي در آن باشد، به هر حال اين ترجمه به عنوان تجسم يك واقعيت در ميان ترجمه‏هاي قرآن به زبان روسي جاي خود را باز كرده است و ناشران آن موفق شده‏اند كه آن را ميان خوانندگان نشر دهند و با شيوه‏هاي خاصي آن را رواج بخشند. البته، ما معتقديم اين رواج براي زيبايي ترجمه نبوده، بلكه عطش زيادي كه به شناخت كتاب خدا در اصل و ترجمه معاني آن در مرحله بعد وجود داشته و نيز احساسات مردم و نام شهر دمشق كه در آن جا چاپ شده، در اين رواج تأثير داشته است. علاوه بر اين بازار كتاب از ترجمه‏هاي ديگر خالي بوده و يا ترجمه‏ها به صورت زيبايي عرضه نشده است.
شايد خطرناك‏ترين چيزي كه در اين ترجمه وجود دارد اين است كه ترجمه مزبور خوانندگان را به اين گمان وا مي‏دارد كه با مطالعه آن، قرآن كريم را به طور صحيح مي‏فهمند؛ و نيز اين ترجمه بر تلاش‏هاي فراواني كه در قرون متمادي در مكتب شرق‏شناسي روسي به عمل آمده است پرده مي‏كشد، و حتي تلاش بزرگاني مانند كراچكوفسكي ناديده گرفته مي‏شود، و بالاتر اين كه جلو اين آرزو را مي‏گيرد كه در آينده نزديك ترجمه جديد و خوبي از معاني كتاب خدا ارائه شود؛ و اين در حالي است كه اين اثر ميدان را براي ماجراجويان خالي مي‏گذارد. چه تضميني وجود دارد كه در روزهاي آينده شخصي پيدا نشود كه اندك شناختي از ادبيات داشته باشد و خواهان مال و شهرت باشد و ترجمه‏اي جديد به ما ارائه نكند، آن هم در عصري كه همه چيز در آن ممكن است و روش تحقيقات علمي استوار متروك شده است؟!

پي نوشت ها:

1. اصل اين مقاله به زبان عربي نگارش يافته و در تاريخ 22-25 محرم 1419ق / 18-21 مه 1998م به «النّدوة الدّولية، ترجمات القرآن الكريم الي لغات الشعوب والجماعات الاسلامية» ارائه شده است. ترجمان وحي
2. در اين اطلاعات به مقاله‏اي تحت عنوان «قرآن در روسيه» به قلم پتر گريازنويچ استناد مي‏كنيم كه به زبان عربي در كتابي به نام ابحاث جديدة للمستعربين السوفيت از سوي آكادمي علوم شوروي، هيأت تحريريه علوم اجتماعي به تاريخ 1986 در مسكو منتشر شده است، صص 249 ـ 259.
3. عهد قديم، سفر تثنيه، باب بيستم، شماره‏هاي 10-18 اين متن را از ترجمه فارسي كتاب مقدس آورديم. مترجم
4. التعريف والاعلام في ما ابهم في القرآن من الاسماء والاعلام، تحقيق عبداللّه‏ النقراط، منشورات كلية الدعوة الاسلامية، طرابلس، 1992، ص 259.